برگشت‌خورده‌ها

ساخت وبلاگ

برایم یک عکس فرستاد و گفت: «این رو توی آرشیو مجلاتم پیدا کردم. مال هشت نه سال پیشه.» عکس را باز کردم. اسم من بود و جوابی که مجله در پاسخ به نامه‌ام داده بود: «ما خیلی خوشحال می‌شویم که شعرها و داستان‌هایتان را برایمان بفرستید تا در نشریه منتشر کنیم.» جمله را دوباره خواندم. سه‌باره، چهار باره... چطور ممکن بود؟ چطور این جواب را ندیده بودم؟ هیچ‌وقت آن روزها را یادم نمی‌رود که از جلوی دکه رد می‌شدم، نگاهی به جلد مجله‌شان می‌انداختم و می‌گفتم: «الکی ادعا دارن، ولی این‌قدر مرام ندارن که لااقل جواب نامه‌ی آدمو بدن!» و دیگر دستم را توی جیبم نمی‌کردم که برای خریدن مجله پولی دربیاورم...

انگار نامه‌هایی که هیچ‌وقت به دست گیرنده‌شان نمی‌رسند خیلی تأثیرگذارتر از نامه‌هایی‌اند که درست و به‌موقع به مقصد می‌رسند!

# نیکولای_آبی 

نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 192 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1396 ساعت: 17:58