بدونِ کات

ساخت وبلاگ

دو هفته پیش مادرش مُرد. دیروز عکسی از خودش در رستوران گذاشت که داشت لبخند می‌زد. با خودم فکر کردم چقدر زشت! آدم چطور می‌تواند دو هفته بعد از فوت مادرش به رستوران برود و لبخند هم بزند؟!

چند ثانیه بیشتر نگذشته بود که از خودم و فکرم بدم آمد. چرا همچین چیزی به ذهنم رسیده بود؟ مگر قرار است وقتی کسی را از دست می‌دهیم تا آخر عمر عزادار باشیم؟ یاد خانم کاف افتادم که می‌گفت زندگی هر کس یک صحنه تئاتر با بازیگرهای فراوان است که می‌آیند توی صحنه و بازی‌شان را می‌کنند و می‌روند؛ نمایش همچنان ادامه دارد و تو به عنوان نقش اصلی تا آخر روی صحنه‌ای...

# نیکولای_آبی 

نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 18:50