یکی دو ماه است که پایهی تختمان شکسته و ما چون دوست نداریم در این وضعیت کرونایی کسی را برای تعمیر بیاوریم، با همین پایهی شکسته میسازیم. اشتباه نکنید! نمیسوزیم و بسازیم؛ بلکه کاملاً کیف میکنیم و میسازیم. بهتر بخواهم بگویم یکی دو ماه است که هر شب قبل از خواب من از شیب ایجاد شده در تخت استفاده میکنم و ادای غرق شدن درمیآورم و داد میزنم: «جک، جک، نجاتم بده!» و او مثل یک قهرمان مرا که در اینجا نقش رُز در فیلم تایتانیک را دارم، از آب میکشد بیرون و بعد از کلی خنده تا صبح به خوبی و خوشی میخوابیم. دقیقاً یکی دو ماه است که این بازی نسبتاً بیمزه را اجرا میکنیم و کیفمان کوک میشود. یک وقتهایی با خودم فکر میکنم چقدر چندشآور میشد اگر قرار بود با یک آدم خشک و رسمی زندگی کنم و هر شب از اینکه پایهی تخت شکسته اظهار ناراحتی کنیم و به فکر راههایی برای تعمیر آن باشیم. مگر غیر از این است که همین دیوانهبازیها آدم را زنده نگه میدارد؟ برای همین به نظر من هر کس باید با کسی زندگی کند که درست به اندازهی خودش دیوانه باشد. درست به اندازهی خودش!
نیکولا...برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 179