قدیمها که در یک ماهنامه مینوشتم، یکی از عجیبترین آدمها به نظرم کسانی بودند که برای مشاور روانشناس یا مشاور حقوقی مجله نامه میفرستادند و میگفتند با همسرشان اختلاف دارند و چه کار باید بکنند؟ بعد یک هفته طول میکشید تا این نامه به مجله برسد، یکی دو هفته طول میکشید تا به دست کارشناس برسد و یک هفته طول میکشید تا کارشناس پاسخ نامه را بدهد به تحریریهی مجله. بعد از آن هم معمولاً پاسخ به مجلهی همان ماه نمیرسید و میماند برای ماه بعد. یعنی آن بندهخدایی که با همسرش اختلاف داشت باید دو ماه صبر میکرد تا پاسخ نامهاش را از مشاور بگیرد. آن هم یک پاسخ دو خطی!
امروزه هم وضعیت بهتری نداریم. درست است که اکثر ماهنامههای کاغذی جمع شدهاند و جایشان را به مجلات اینترنتی دادهاند اما همان معدود نشریات کاغذی باقیمانده بدجور با سرعت انتقال خبرها و پیشرفت تکنولوژی درگیرند. شما تصور کنید در یک هفتهنامه کار میکنید و باید مطالب هفتهی آینده را در همین هفته بنویسید تا نشریه برای چاپ و توزیع آماده شود. به عنوان مثال شما دربارهی آتشسوزی جنگلهای استرالیا که موضوع داغ این هفته است مینویسید، غافل از اینکه تا هفتهی بعد که نشریه چاپ شود، یا آتشسوزی تمام شده یا صد تا اتفاق ریز و درشت دیگر افتاده که باعث میشود مطالب نشریه اصلاً به چشم نیاید! نشریات کاغذی مدتدار با همهی زیبایی و خاطرهانگیزیشان برای جانماندن از دنیای مدرن باید فکری اساسی بکنند. فکری که متأسفانه تا حالا به ذهن کسی نرسیده یا اگر رسیده اجرایی نشده.
اینها را نوشتم که اگر راهحلی به ذهنتان رسید، بروید اجراییاش کنید یا به کسانی که در این حوزه هستند منتقل کنید تا اجراییاش کنند. آدم همیشه باید چیزهایی که ذهنش را مشغول کرده از دیگران بپرسد، شاید جوابش پیش کسی باشد که هیچوفت فکرش را نمیکردی.
نیکولا...برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 168