قطار که میبینم، دلم میگیرد. دلم که میگیرد بغض میکنم. بغض که میکنم، گلویم درد میگیرد. گلویم که درد میگیرد، اشکم راه میافتد. اشکم که راه میافتد، بغلم میکند. بغلم که میکند، دلتنگ آدمهای دور میشوم. دلتنگ که میشوم، عزم رفتن میکنم. عزم رفتن که میکنم، بلیت میگیرم. بلیت که میگیرم، به سمت قطار میروم. قطار که میبینم، دلم میگیرد. دلم که میگیرد، بغض میکنم. بغض که میکنم، گلویم درد میگیرد. گلویم که درد میگیرد، اشکم راه میافتد. اشکم که راه میافتد، او نیست که بغلم کند. او که نباشد، دلتنگش میشوم و این دلتنگی مثل زالو به من میچسبد و تا انتهای مسیر میآید. برای همین قطار که میبینم، دلم میگیرد...
نیکولا...برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 148