فکر میکنم آلزایمر گرفتهام و این را نه برای خنده میگویم، نه شوخی، نه اینکه صرفاً چیزی گفته باشم. از کتابهایی که خواندهام فوق فوقش یک عبارت دو سه کلمهای یادم میآید: «دربارهی جنگ جهانیه»، «جایزه گرفته»، «اولین اثر نویسندهاشه» و... از فیلمهایی که میبینم، فقط چهرهی بازیگر اصلی یادم میماند. دقت کنید، فقط چهره و نه حتی اسم و فامیل! تاریخهای مهمی را که تمام عمر حفظ بودم، فراموش کردهام. کارهایی را که باید بکنم، جاهایی که باید بروم، همه و همه را یادم میرود. ظهر غذا میپزم و شب اگر کسی بپرسد چطور پختهای، یادم نمیآید، رجوع میکنم به سایتهای آشپزی.
آلزایمر گرفتهام و این را نه برای خنده میگویم، نه شوخی، نه اینکه صرفاً چیزی گفته باشم. میگویم چون میترسم فردا یادم برود که وبلاگی داشتم و چیزی مینوشتم و کسانی بودند که نوشتههایم را میخواندند!
نیکولا...برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 173