نیکولا

متن مرتبط با «فردوس» در سایت نیکولا نوشته شده است

تیراناسور در بلوار فردوس

  • توی لاک خودم بودم و آرام از خیابان پایین می‌آمدم و کارهایی را که باید انجام می‌دادم، توی سرم مرور می‌کردم. یک‌هو پسرکی که لباس تبلیغاتی دایناسور پوشیده بود از در رستوران بیرون آمد و جلوی من سبز شد. سرم را که بالا گرفتم یک تیراناسور با دهان باز و دندان‌های پارچه‌ای داشت توی صورتم نگاه می‌کرد. ناخودآگاه داد زدم «دایناسوووووور!» و دستم را گذاشتم روی قلبم. جدی جدی داشتم پس م,تیراناسور,بلوار,فردوس ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها