هفت سال قبل، بعد از آمدن جواب کنکور هر روز یکی از دبیرها دستم را میگرفت و به مدرسهای میبرد تا در مورد رازهای موفقیتم(!) برای بچهها حرف بزنم. هر روز مجبور بودم به سوالات بیخودی مثل «شما تو کدوم نیمکت مینشستین؟»، «شما صبحونه چی میخوردین؟»، «شما صدای زنگ ساعتتون چی بود؟» و... جواب بدهم تا شاید نقشی در رتبه آوردن دانشآموزان سال بعد داشته باشم. یادم هست آن روزها یکی ازم پرسید «کجا باید درس بخونیم؟». جواب داده بودم «هرجا، جای خاصی نمیخواد که! مهم اینه که عمیق و بادقت درس بخونید و خانواده و معلمهاتون رو خوشحال کنید». حقیقت هم همین بود، من جلوی تلویزیون، توی تراس، توی آشپزخانه، یا هرجایی که فکرش را بکنید درس میخواندم. چرا؟ چون اتاق شخصی نداشتم. یعنی اصلا چیزی به اسم حریم خصوصی توی خانهی ما تعریف نشده بود و اگر هم قرار بود حریمی برای کسی وجود داشته باشد، هرچند کوچک در حد یک کمد کلید دار، قطعا برای دخترِ خانه نبود. در تمام این سالها حریم شخصی من خلاصه شدهاست در یک کشوی کوچک که البته شخصی بودنش هم بخاطر این است که زیر کمد لباسهایم قرار گرفته، وگرنه نه کلیدی دارد و نه قفلی که بخواهد ,حریم شخصی به انگلیسی,حریم خصوصی به انگلیسی,حریم خصوصی بهنوش بختیاری ...ادامه مطلب