نیکولا

متن مرتبط با «نوشتن» در سایت نیکولا نوشته شده است

رابطه من با نوشتن یک رابطه ارباب رعیتی است

  • وقتی شروع به نوشتن می‌کنم، همه حس‌های توی وجودم را می‌ریزم بیرون. غصه‌هایم را می‌ریزم وسط، نگرانی‌هایم، خوشحالی‌ها و ترس‌هایم را هم. بعد بالای سرشان می‌ایستم و چوب حراج می‌زنم به همه‌شان. جمعه‌بازار حس‌هایم را راه می‌اندازم که آدم‌ها بیایند برای تماشا و بعد هرکس چیزی ازم بخرد. یکی تکه‌ای غصه بردارد، یکی چند صد گرم ترس و آن یکی شادی‌ها را بزند زیر بغلش و برود خانه. بعد بساطم را جمع می‌کنم، می‌روم که حساب کتاب کنم، مالیات جناب نوشتن را بدهم و خودم را برای شنبه‌بازار حس‌هایم آماده کنم. آخر می‌دانید؟ نوشتن شخصیت دوگانه مرموزی دارد. اربابی است که بیشتر وقت‌ها به شدت بدجنس است و گاهی مهربان. معمولاً می‌خواهد من برده و بنده‌اش باشم. دستور بدهد از این بنویس، از آن بنویس، با این کلمه گریه کن و با آن جمله بخند، فلانی را توی نوشته‌ات بکُش و آن یکی‌ را به ازدواج یکی دیگر دربیاور. هی دستور بدهد و من بدون اعتراض اجرا کنم. تا آنجا که خودش خسته شود، آن روی شخصیتش بالا بیاید، دستی بر سرم بکشد و به منی که آش و لاشِ نوشتن شده‌ام بگوید: «برای خودت خوبه.» # نیکولای_آبی  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها