نیکولا

متن مرتبط با «آقای» در سایت نیکولا نوشته شده است

جلسه با آقای نمی‌دانم کی!

  • جدیداً حافظه‌ام خیلی خراب شده است. برای همین می‌خواهم اتفاقی را که دو روز پیش افتاد، تا یادم نرفته برایتان تعریف کنم.حدود ساعت دو بود که کسی از شمارهٔ ثابت زنگ زد، سلام و علیک کرد، خودش را معرفی کرد و کاملاً هم مشخص بود من را می‌شناسد. من می‌شناختمش؟ نه! نه صدایش، نه اسمش، نه شماره‌اش. پرسید: «جلسهٔ ساعت چهار امروز با آقای دکتر رو که یادتون نرفته؟» همانطور که می‌شود حدس زد، یادم رفته بود. برای همین بهانه‌ای آوردم و جلسه را دو ساعت عقب انداختم؛ به امید اینکه تا آن موقع یادم بیاید با چه کسی و دربارهٔ چی جلسه داشته‌ام.فرد مورد نظر از یک شمارهٔ موبایل لینک جلسه را برایم فرستاد. شماره‌اش را داشتم؟ نه! ذخیره کردم و دیدم عکسش را هم نمی‌شناسم. با این وجود سر ساعت آماده شدم و نشستم پای لپ‌تاپ که ببینم چه کسی از آن طرف گوگل‌میت بالا می‌آید! با خودم گفتم طرف من را می‌شناسد، جلسه آنلاین است، من هم که حافظه‌ام خراب است؛ پس احتمالاً جلسه کاری است و حاضر شدن در آن آسیبی بهم نمی‌رساند.ساعت شش جلسه شروع شد. آقای دکتر فلانی آمد روی صفحه و تازه یادم افتاد بنده‌خدا کلی توضیح داده بود که مسئول دفترش زنگ می‌زند و جلسه را هماهنگ می‌کند. البته فقط تا همین‌جایش را یادم آمد؛ چون همان لحظه آقای دکتر پرسید: «خب، به موضوعی که گفته بودم، فکر کردین؟» من که اصلاً یادم نمی‌آمد موضوع چیست، گفتم: «اول مایلم نظر شما رو بشنوم...» # نیکولای_آبی  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها